English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6782 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
citation U تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
citations U تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
certificate of achievement U مدرک ابراز لیاقت
certificate of capacity U مدرک ابراز لیاقت
unit awards U تشویق نامه یکانی
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
citations U تقدیررسمی
citation U تقدیررسمی
potency U لیاقت
desertless U بی لیاقت
etiquette U لیاقت
efficiency U لیاقت
deservingness U لیاقت
autarky U لیاقت
autarchy U لیاقت
honourableness U لیاقت
religionless U بی لیاقت
ability U لیاقت صلاحیت
demerit U عدم لیاقت
aptitude U شایستگی لیاقت
abilities U لیاقت صلاحیت
aptitudes U شایستگی لیاقت
demerits U عدم لیاقت
eligibly U از روی لیاقت
proficient U وارد به فن با لیاقت
capably U از روی لیاقت
merits U لیاقت استحقاق
meriting U لیاقت استحقاق
merited U لیاقت استحقاق
merit U لیاقت استحقاق
competency U صلاحیت لیاقت
ably U از روی لیاقت
meritoriousness U لیاقت استحقاق
aptly U از روی لیاقت
post script U مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
distinguished unit citation U نشان لیاقت یکان
efficiency U میزان لیاقت تولید
efficiently U از روی کفایت و لیاقت
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts U بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libels U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel U هجو نامه یا توهین نامه افترا
revelations U ابراز
revelation U ابراز
irreticence U ابراز
manifestation U ابراز
proposals U ابراز
proposal U ابراز
manifestations U ابراز
self assertiveness U ابراز وجود
presentation of evidance U ابراز دلیل
merriment U ابراز شادی
evinces U ابراز کردن
evinced U ابراز کردن
divulges U ابراز کردن
evince U ابراز کردن
divulging U ابراز کردن
divulge U ابراز کردن
irreticent U ابراز کننده
lay bare U ابراز کردن
divulged U ابراز کردن
evincing U ابراز کردن
express U ابراز کردن
empressement U ابراز صمیمیت
expressed U ابراز کردن
expresses U ابراز کردن
expressing U ابراز کردن
certificate U رضایت نامه شهادت نامه
certificates U رضایت نامه شهادت نامه
credential U گواهی نامه اعتبار نامه
affidavits U شهادت نامه قسم نامه
written agreement U موافقت نامه پیمان نامه
profess U ابراز ایمان کردن
heart goes out to someone <idiom> U ابراز احساسات کردن
impemitently U بدون ابراز پشیمانی
expression U ابراز کلمه بندی
professing U ابراز ایمان کردن
expressions U ابراز کلمه بندی
professes U ابراز ایمان کردن
exhibits U ارائه دادن ابراز کردن
exhibit U ارائه دادن ابراز کردن
to say something to the effect that ... U ابراز کردن خود دایربراینکه ...
exhibiting U ارائه دادن ابراز کردن
scope for one's energies U میدان برای ابراز فعالیت
evincing U معلوم کردن ابراز داشتن
displays U نشان دادن ابراز کردن
evinces U معلوم کردن ابراز داشتن
evince U معلوم کردن ابراز داشتن
evinced U معلوم کردن ابراز داشتن
displaying U نشان دادن ابراز کردن
display U نشان دادن ابراز کردن
displayed U نشان دادن ابراز کردن
exhibited U ارائه دادن ابراز کردن
holy cow ! [holy smoke !] <idiom> U اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
Holy moly! <idiom> U اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
self expression U ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
Everyone sends their regards to you. U همه بهت ابراز ارادت کردن.
exhortation U تشویق
eulogies U تشویق
persuasions U تشویق
persuasion U تشویق
cheer U تشویق
encouragement U تشویق
eulogy U تشویق
abetting U تشویق
abetted U تشویق
abets U تشویق
abet U تشویق
cheers U تشویق
cheered U تشویق
to a. letter U روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
encourages U تشویق کردن
inspirit U تشویق کردن
abetting U تشویق تقویت
inspiriting U تشویق کننده
encouraged U تشویق کردن
encourage U تشویق کردن
encourager U تشویق کننده
embolden U تشویق کردن
countenance [encourage] U تشویق کردن
elate U تشویق کردن
hearten U تشویق کردن
countenance U تشویق کردن
encouage U تشویق کردن
persuadable U قابل تشویق
applause U تشویق و تمجید
to put a premium on U تشویق کردن
eulogizing U تشویق کردن
eulogizes U تشویق کردن
eulogized U تشویق کردن
eulogize U تشویق کردن
eulogising U تشویق کردن
eulogised U تشویق کردن
countenancing U تشویق کردن
countenances U تشویق کردن
eulogises U تشویق کردن
countenanced U تشویق کردن
lead on U تشویق کردن
encourage U تشویق کردن
to the cheers of [the crowd] U با تشویق [جمعیت]
cheer U تشویق کردن
abetted U تشویق تقویت
take heart <idiom> U تشویق شدن
abets U تشویق تقویت
encouragingly U ازراه تشویق
cheers U تشویق کردن
cheered U تشویق کردن
lead on <idiom> U تشویق موزیانه
reanimate U تشویق کردن
brainstorming U گردهمایی که در آن همه چارهها و اندیشههای خود را ابراز میکنند
cheerleader U سر دستهی تشویق کنندگان
shot in the arm <idiom> U تشویق یا برانگیختن چیزی
cheerleaders U سر دستهی تشویق کنندگان
protreptic U تشویق کننده نصیحت
exhorting U تشویق و ترغیب کردن
exhorted U تشویق و ترغیب کردن
acclamation U آفرین [تشویق] [تحسین]
exhort U تشویق و ترغیب کردن
exhorts U تشویق و ترغیب کردن
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
export incentive U تشویق دولت در جهت صادرات
overpraise U بیش از حد تشویق و تحسین کردن
you tell'em <idiom> U تشویق شخص دربیان گفتهها
oversell U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
overselling U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
oversells U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
graces U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
oversold U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
graced U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
bounties U تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
he inspirited me to do it U مرا بکردن ان کار تشویق کرد
grace U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
patronizingly U ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
gracing U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
golden handshake U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshakes U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
trading stamp U تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
reward is an iduce to toil U چیزیکه ادم را بکار کردن تشویق میکند پاداش است
yoicks U علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
patronizes U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronized U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronize U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronises U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronised U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
presumption hominis U قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
dogmatic marxism U مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
breve U نامه
correspoundence U نامه ها
manifesting U نامه
manifest U نامه
Recent search history Forum search
1incentive
1استخدام عبارت از پرکردن و پرنگهداشتن پست های خالی درتشکیل سازمان به اساس اهلیت، لیاقت و شایستگی میباشد
1پایان نامہ را در زبان اردو چہ می گویند
1what is Labbad
1offshoring
1جداسازی سلول‌های‌سرطانی‌گردشی به کمک افزایش حجم ناشی از تابش لیزر به سلول های حاوی نانوذرات طلا
1Leberschwellung
0بیمه نامه مسئولیت مدنی با بیمه ایران منعقد شده است
2هر کاری می کنم متن رو به فارسی ترجمه نمیکنه.
0google translatero emtehan kon hatman jawab mide. متوجه منظورتون نشدم. یعنی دیگه از برنامه شما استفاده نکنم و برم از گوگل ترانسلت استفاده کنم؟ اون که ترجمه هاش داغونه. لطفا راهنماییم کنید من برای پایا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com